پارت سیزده :

لرد از کنار ما رد شد و باد زمستانی سرد شنلش را در هوا تکان داد و لبه ی شنل روی صورتم کشیده شد. هنوز چیزهایی که می دیدم را باور نمی کردم، من قوه ی تخیل خیلی قوی داشتم و این یک خواب ترسناک و فانتزی بود که تمام نمی شد.

می دانستم که همه و همه‌اش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.